شاه کنونی به کمک زنِ برادرش مهدعلیا، با قهوه ای شاه فقید را مسموم کرده اند و فردا شب عروسی شان و سال شاه فقید میباشد. روح شاه فقید که به عنوان شبح در نمایشنامه حاضر می شود، به سراغ پسرش بایرام آمده تا پسرش انتقام خون او را بگیرد. بایرام به فکر انتقام میافتد و نمایشی با کمک افراد مکتب خانه راه می اندازد.