پرواز ۸۸۸ روایت خانوادههایی است که چمدانهایشان را بستهاند؛ نه فقط لباسها، که خاطرهها، ترسها، امیدها و زخمهایشان را. اینجا برزخیست میان تصمیمها و دلتنگیها. در صفهای بیپایانِ وداع، هر فرد قصهایست در حال جنگ با خود و صدای بلندگو، نه اعلام پرواز، که یادآور رفتنیست بیبازگشت.