بیاید ورتر را در آن لحظهی داستانگونی در خود داستان، در نظر بگیریم که میخواهد اندیشهی خودکشی را از سر بیرون کند. آنگاه تنها چیزی که برای او مانده تبعید است: نه ترک کردن شارلوته؛ کاری که پیش از این یکبار، بینتیجه، به آن دست زده، بلکه تبعید کردن خود از تصویر او، یا از این همبدتر: گسستن از آن نیروی سرکشی که تصویرستان نام دارد. اینجا است که
[ نوعی بیخوابی طولانی ] آغاز میشود، این بهایی است که باید پرداخت:
مرگ تصویر در ازای زندگی خود. 》
توجه مهم: نمایش راس ساعت آغاز میشود و دربهای سالن بسته و پس از آن ورود به سالن امکانپذیر نیست.