سال 1948، فلسطین، شهر تحت اشغال حیفا. دکتر سعید به همراه همسرش لطیفه و نوزادشان فرهان در این شهر زندگی میکنند. دکتر سعید، شمعون ـ همسایه و همبازی یهودی دوران کودکی خود ـ را حین بمبگذاری در یک قطار میبیند. اما مطلع کردن پلیس، آغاز دردسرهای او و خانوادهاش است...