در شبهای ماه محرم قرار است جلوی درب خانه رضا شخصیت اصلی قصه تعزیه دوطفلان مسلم اجرا شود ولی بخاطر نیامدن یکی از بازیگران دو طفلان گروه تعزیه خوان اسباب و ابزار اجرای نمایش رو به امانت منزل رضا میگذارند تا بدنبال بازیگرشان بروند.رضا در حیاط خانه و در تنهایی خود با وسایل گروه تعزیه مشغول بازی می شود و ادای آنها را در می آورد تا اینکه خسته می شود و در حیاط خانه به خواب می رود ودر رویای کودکانه خود مواجه میشود که همه اشیا جاندار شده اند و شاهد روایت وقایع عاشورا از زبان صاحبینشان می گردد