دمدمه های غروب بود ما حرفهای قشنگی زده بودیم، بعد سکوت مطبوعی بین ما افتاد و من بلندشدم، سازدهنیم رو درآوردم و گفتم می خوای برات یه دهن ساز بزنم؟ گفت: آره بزن یه آهنگ شکلاتی بزن....
داستان تفاوتهای تنهایی عشق، مرگ، امید، زندگی و....
- از همراه داشتن فرزندان زیر ۱۱ سال خودداری نمایید.