مردان شهر مردند...!
دگر بدی بر ضحاک چیره شد.
در شهری مردی نماند به جز دو مرد که پنهانی وارد مطبخ ضحاک شدند.
آنان که با حیله و نیرنگ و از روی ترس لباس زنانه پوشیده تا کسی متوجه مرد بودن آنان نشود.
سرانجام بدین شد که ضحاک به طباّخان مطبخ خود دستور داد تا در طی ده روز خورشتی سازند آمیخته از سم یا هر آن چیز که او را بکشد و بدی بمیرد.
که اگر اینگونه نشد.
طباّخان بمیرند.
شب هشتم است و صدای کوبیدن در دروازه قصر به گوش میرسد.
کیست آنجا...؟