تیوال با همکاری ژیوار برگزار میکند:
خدمات: وسیله نقلیه توریستی در اختیار، سرپرست، بیمه مسیولیت مدنی، ۲وعده صبحانه، ۱وعده ناهار، ۱وعده شام، پذیرایی و یک کتاب هدیه
تاریخ حرکت: پنجشنبه ۲۲ بهمنماه
ساعت حرکت: ۰۵:۰۰
تاریخ برگشت: جمعه ۲۳ بهمنماه
ساعت برگشت: ۲۲:۰۰ (در صورت نبود ترافیک غیرعادی)
مکان حرکت: میدان ونک، خیابان ملاصدرا، نبش خیابان پردیس
برنامه سفر
روز اول: حرکت ساعت ۵ صبح از تهران، صرف صبحانه در میان راه، ادامه مسیر به سمت شهر زیر زمینی نوش آباد، پس از بازدید از شهر اویی راهی آران و بیدگل میشویم و در خانه تاریخی بنی طبا (صفا) مستقر میشویم. پس از صرف ناهار و استراحت راهی کاشان شده و از خانه تاریخی طباطباییها بازدید خواهیم کرد و برای شام و اجرای بخش فرهنگی سفر به خانه بنی طبا بازخواهیم گشت.
روز دوم: صبح زود پس از صبحانه راهی کویر مرنجاب میشویم. از دریاچه نمک و رملهای مرنجاب بازدید خواهیم داشت و ناهار را در دل کویر مرنجاب صرف میکنیم و قبل از غروب آفتاب راهی تهران میشویم.
برنامه فرهنگی
- خوانش کتاب زمین انسانها (سنت اگزوپری)
- خوانش داستانی کوتاه از محمد زارعی
- تماشای فیلم "خاکستر و برف" و "نوستالژی برای نور"
محمد زارعی، متولد آبان ۶۳ در تهران و فارعالتحصیل ارشد ادبیات نمایشی از دانشگاه هنرهای زیبای تهران است. از جملهی فعالیتهای او نگارش ده نمایشنامه برای صحنه، دهها متن نمایشی برای رادیو فرهنگ، سه فیلمنامهی بلند و یک رمان و یک مجموعهی داستان است.
پیش از این بین سالهای هشتاد و دو تا هشتادو هفت، در هفت جشنوارهی داستاننویسی در سطح کشور حاثز رتبه شده است. در جشنوارههای تیاتر دانشگاهی در سال ۹۲ برای بهترین نمایشنامه کاندید شده و در سال ۹۴ لوح تقدیر بهترین نمایشنامه را دریافت کرده است.
درباره کتاب "زمین انسانها"
این اثر به صورت یک رشته روایات، گزارش مشهودات با پشتوانهای از تفکراتی با معنای اخلاقی زیبا عرضه شدهاست. در یکی از فصلها، به نام «خط مواصلات هوایی»، نویسنده خاطراتی چند مربوط به کارآموزی خلبانیِ سال ۱۹۲۶ خود را در خط مواصلاتی یاد میکند. وی نقل میکند که چگونه به تعلیم هانری گیومه، که این کتاب به وی اهدا شده، با «مناسک مقدس» حرفهٔ خود آشنا شدهاست. همچنین میگوید که در خلوت پرواز، هر کوه، هر دره، هر خانه، در نظر خلبانی که آسمان را «میروبد»، همراهی است که آدمی نمیداند دشمن است یا دوست. او از غرور خلبان سخن میگوید که خود را مسیول محمولات پستی احساس میکند؛ گویی فیالحال مرکز مناسبات انسانی است و تأیید میکند که «ضرورتها و مقتضیات هر حرفهای جهان را دگرگون و پرمایهتر میسازد».
در فصلی دیگر، اعمال پرشهامت رفقای خود و گیومه را به یاد میآورَد که معجزهآسا از حادثه جان بهدر بردند و هر دو در زمرهٔ آن قلیل کسانی هستند که وجود خویش را وقف خدمت به دیگران میکنند تا زندگی هر کس جلوهٔ خلاقیتی روزانه به خود بگیرد و تا آخرین رمق با مرگ نبرد میکنند تا به اعتمادی که به آنها شدهاست وفادار بمانند. وی توضیح میدهد که چرا هواپیما ابزاری بیش نیست که وی از آن، همچنان که هنگام شخمزدن، خیش خود را به کار میبَرد، استفاده میکند، لیکن ابزاری که در عین حال وسیلهای عالی و شگفت برای تحلیل است. در پرتو آن، آدمی زمین را کشف میکند و پی میبَرد که آن منزل واقعی اوست. او خصلت دراماتیک برخی از ماجراها را که در صحرا برای او پیش آمده برملا میسازد و اینکه چگونه، درحالیکه همراه مکانیسین خود، آندره پروو، در میان ریگزارها گم و از تشنگی و خستگی نیمهجان شده بوده، نخست بار انسان را «در آنِ واحد با چهرهٔ همهٔ انسانها» در شخص یک بادیهنشین لیبیایی دیده که آمده بود تا آنها را نجات بخشد.
در آخرین فصل این اثر است که سنتاگزوپری اصولی را طرح میکند که انساندوستی او بر آنها مبتنی است. در نظر او، یگانه ارزش و یگانه حقیقتی که بر فکر انسانی تحمیل میشود، همان ارزش و حقیقتی است که در باطن انسان است؛ چون انسان بازنمودِ آرمانیِ ماهیت یکایک ماست. وی میگوید: «در انسان همه چیز تناقضآمیز است.» ازاینرو، حقیقت ثابتکردنی نیست، تأییدشدنی است. حقیقت در عمل افرادی رخ مینماید که خواست و آرزو و ایمان و لبخندی به آنها یگانگی میبخشد و این احساس را در آنان پدید میآورَد که چیزی برتر از خود را مبادله میکنند و از درجهٔ فردیت به پایگاه انسانیت میرسند. بدینسان، «تنها هنگامی که با برادران خود، در پرتو هدفی مشترک که در بیرون از وجود ما جای میگیرد، پیوند مییابیم، تنفس میکنیم و تجربه به ما نشان میدهد که دوستداشتن بههیچروی این نیست که به یکدیگر بنگریم، بلکه این است که با هم یک جهت را بنگریم». بنابراین، سنتاگزوپری فضایل عشق را، که راهگشای راه ایماناند، از فضایل عقل، که به شک راهبرند، برتر میشمارد. وی چنین میاندیشد که آدمی به طبعیت شایستهٔ «انسان بودن» نیست و برای نیل به این شایستگی باید هر آنچه به فردپرستی پیوندش میدهد بهدور افکند و، در عین حال، از آن دست بشوید که فقط از نعمات مادی بهرهور شود. وی، با فراخواندن ما به کشف شریفترین رضای نفس در ایثار و خاکساری، میخواهد ذوق توجه به کل را به ما تلقین کند. زمین انسانها، که از کیفیت شاعرانهٔ هرچه مرغوبتری سرشار است و با نثری تمام جاافتاده و کاملاً منطبق بر معنی نوشته شده، یکی از کتابهای ستودنی است که بجا و بهموقع برای انسانها معنایی را که به سرنوشت در جهان امروزی باید داد روشن میسازد.
سفرهای پیشین:
۱- یک سفر یک کتاب |جنگل الیمستان - با بهمن دارالشفایی|
۲- یک سفر یک کتاب |کاشان - با احمد پوری|
۳- یک سفر یک کتاب |قزوین - با ناهید فروغان|
۴- یک سفر یک کتاب |ابیانه - با مژده دقیقی|
۵- یک سفر یک کتاب |دریاچه حوض سلطان - با مهشید میرمعذی|
۶- یک سفر یک کتاب |خونه نقلی - اسداله امرایی|
۷- یک سفر یک کتاب |کهک - با مهدی غبرایی|
۸- یک سفر یک کتاب |گیله بوم - با خشایار دیهیمی|
۹- یک سفر یک کتاب |کاشان - با حافظ موسوی|