امشب تئاتری دیدم که ۱۰ سال پیش هم تجربهاش کرده بودم؛ و حالا بعد از یک دهه، بازگشت دوبارهاش برایم مثل دیدار با یک خاطرهی تلخ اما آشنا بود.
... دیدن ادامه ››
داستان زندگی چهار زن، پس از مرگ. قصههایی جنایی، عاطفی و انسانی. دو زن که اعدام شدهاند، یکی که بخشیده شده و دیگری، خود مقتول.
دیالوگها جاندار و حسابشده بودند؛ از آن دست متنهایی که شخصیتها را نه فقط بازیگر، که انسان میکند. بازیها قوی، باورپذیر و از جنس دردی که از صحنه بیرون میریزد. طراحی صحنه ساده اما دقیق بود؛ با کمترین عناصر، بیشترین تأثیر را میگذاشت.
اگر اهل تماشای تئاتری هستی که فکر و احساس را توأمان درگیر کند، اگر دلت برای اجرایی میلرزد که زنها در آن نه قربانی، که راویاند، این نمایش را از دست نده.
نکتهای که اجرای امشب را بیش از پیش تکاندهنده و انسانی کرد، صحبتهای پایانی کارگردان بود. خانم ساناز بیان گفتند که این اجرا هر شب به یک زن قربانی خشونت تقدیم میشود؛ و امشب، اجرا تقدیم شد به خانم محدثه میرزایی، زنی از کرمانشاه که تنها چند شب پیش، به دست شوهرش به قتل رسید.
این انتخاب، یادآوری تلخی بود از آنچه بیرون از سالن، در دنیای واقعی، هنوز ادامه دارد. تئاتر امشب فقط یک روایت نمایشی نبود، بلکه مرثیهای بود برای زنانی که بیصدا قربانی میشوند، و تلاش صحنه برای زنده نگهداشتن نام و صدایشان.