نمایش «بی شیر و شکر» با فرم اجرایی متنوع و ریتم نسبتاً پرتنش، تلاش داشت مخاطب را با فضایی چندلایه درگیر کند. اپیزود اول با طراحی صحنه و فضاسازی چشمگیرش نقطه قوت کار بود و از نظر اجرایی نیز نسبت به بخشهای بعدی انسجام بیشتری داشت.
بازیگر نقش افغانستانی از معدود نقاط قوت بازیها بود؛ هم در لهجه و هم در انتقال حس، باورپذیر و دقیق ظاهر شد. در مجموع، دختران گروه، بهویژه دو دختر کمسنتر، بازیهای روانتر و کنترلشدهتری داشتند و حضورشان روی صحنه تاثیرگذارتر از پسران بود.
با این حال، بخشی از بازیها، بهویژه در نقشهای لاتمسلک، بیش از حد اغراقآمیز بود؛ گاهی به نظر میرسید صرفاً برای جلب توجه و کشیدن تمرکز مخاطب طراحی شدهاند، نه برای پیشبرد روایت. این اغراق، در صحنهای که یکی از این شخصیتها در توالت حضور داشت، به اوج رسید؛ صحنهای که به نظر شخصیام بیش از حد سخیف و بدون ظرافت بود.
شیوه اجرایی در بخشهایی از نمایش بیش از حد شلوغ بود و همین باعث میشد مخاطب در دنبالکردن خط داستانی یا تمرکز بر اجرا دچار سردرگمی و خستگی شود.
در مجموع «بی شیر و شکر» اثری پرانرژی با نقاط درخشان بود، اما در برخی صحنه های اجرایی و انتخابهای فرمی، میتوانست کنترل بیشتری بر تعادل روایت و بازیها داشته باشد.